همه ما میدانیم فرصتهایی که در اختیار داریم کوتاه است و دوره مدیریتهایی که هست نیز عمر نوح ندارند. با این حساب بسیار میبینیم که مدیران گرفتار برنامههایی میشوند که برای آنکه ردی از خود به جای گذارند طرحهایی بزرگ و نیازمند زمان را در دستور کار خود قرار میدهند و چنان در اجرای آن شتاب به خرج میدهند که توجیه آن نیز از یاد میرود و فقط به کاری تبدیل میشود که کارنامه مدیر را پر کند.
مدتی است در حوزه گردشگری نیز اتفاقاتی از این دست افتاده و شنیدهها با بسیاری از اصول منطقی جور در نمیآیند یک طرف، اینکه آن حرفها اصلا به کار گردشگری ما کمکی میکنند طرف دیگر.
اینکه بسیار شنیدهایم که با درنظر گرفتن افقهای20 ساله برنامه ساخت هتلسازی را در دستور کار دارند. حتی برخی از مدیران که در حوزه گردشگری بهطور خاص مسئولیت دارد داد سخن برآورده که برنامه ساخت یک هزار هتل را دستور کار قرار دادهایم.
واقعیت این است که هتلسازی یکی از زیربناهای توسعه گردشگری است اما از یک سو برنامهای است میان مدت و حتی طولانیمدت و از سوی دیگر به سبب بزرگی کار مانع از تحقق بسیاری از کارهای روز و نیازهای امروز میشود.
بگذارید سادهتر موضوع هتلها را مقایسه کنیم با نیازهایی که امروز گردشگران با آن مواجهند. در واقع بهنظر میرسد هتلسازی وجهههای بلند و زیبا برای مدیران دارد که حتی سخن از داشتن طرحی که در آن قرار است یک هزار هتل ساخته شود بسیار به صرفهتر از این مینماید که نیازهای سادهتر امروز برآورده شود.
نخست: در کشور پهناور ما به سبب گستردگی و تنوع استقرار جذابیتهای گردشگری، با کثرتی مواجهیم که نمیتوان با چند بروشور ساده و اطلاعرسانی محدود آن جذابیتها را به گردشگر معرفی کنیم. از سویی گردشگر و بهطور کلی مسافر معمولا با لیدر و تور سفر نمیکند که به اطلاعات او بسنده کند و بخواهد از این طریق با بسیاری از جذابیتهایی که در حاشیه مسیرهای اصلی قرار دارند آشنا شود. در خود شهرها هم این گرفتاری قابل لمس است.
اگر امروز یک مسافر وارد کشور شود نه در جادهها و نه در شهرهایش نمیتواند با استفاده از تابلوها و دستگاههای الکترونیکی اهداف گردشگری خود را انتخاب کند و مصیبتش از زمانی آغاز میشود که بخواهد از این و آن بپرسد.
خودتان را جای یک مسافر بگذارید که وارد شهری شده که میگویند قدمتی طولانی دارد و نشانههای بسیاری را از این تاریخ در خود جای داده است. چگونه میخواهید آن آثار دیدنی را بیابید؟
از هتل بپرسید؟ از مردم شهر ؟ بروید از سازمان میراث فرهنگی و گردشگری و...؟ یا اینکه نه مثل هر جای دیگری تابلوهای نشانگر را بیابید و با استفاده از اطلاعات آنها موفق به یافتن مسیر شوید. نکته دقیقا اینجاست که برخی متولیان امر گردشگری کارهای ساده و اساسی چون معرفی مکانهای جذاب گردشگر را با تابلوهای راهنما فراموش کردهاند و میخواهند برای گردشگرانی که 5 تا 10 سال آینده آیا بیایند و آیا نه هتل بسازند.
بهنظر شما کدامیک اولویت دارد؟
حالا فرض کنید گردشگر سختی کار را پذیرفت و با هزار راه و استفاده از ایماء و اشاره در شهر از مردم پرسید فلان اثر تاریخی کجاست. اما این گردشگر بیچاره در فاصله بین شهرها چه باید بکند؟ آنجا چقدر به انتظار بنشیند تا کسی بیاید و به دادش برسد.
نمونه بارز آن را میتوانید در خوزستان تجربه کنید. معبد چغازنبیل در جاده اندیمشک – اهواز قرار دارد. اگر یکبار کسی شما را به آنجا نبرد امکان ندارد برای بار بعد پیدا کنید. به ویژه آنکه محل استقرار معبد چغازنبیا با جاده فاصله بسیار دارد. خیلی ساده میتوان در حاشیه جاده اصلی با ساخت ماکتی از چغازنبیل و راهاندازی سرویسبهداشتی و نظایر آن فرصت توقف و تامل گردشگر و مسافر را برانگیخت و او را به بازدید از این اثر باستانی ترغیب کرد.
ساخت نشانهها و نصب تابلوها بسیار سادهتر از برنامههایی نظیر هتلسازی است. ضمن آنکه گردشگر وقتی ببیند در ایران میتواند به سهولت مقاصد خود را بیابد پیام مثبتی از سفر خود انتقال میدهد تا اینکه شب را آسوده و راحت بخوابد( با فرض ساخته شدن هتل در یک دهه بعد) و روز را در به در کوچه و خیابان و جاده آثار جذاب را برای گردش بجوید.
به هر حال خیلی ساده میتوان با استفاده از شهرداریها در خود شهر و وزارت راه و ترابری در جادهها تسهیلاتی فراهم کرد که گردشگر از حضورش در جغرافیای ایران لذت ببرد وگرنه ما که میدانیم هتلهای ما نمیتوانند خدمات هتلهای معروف و مشهور دنیا را ارائه کنند!
دوم: از طرف دیگر ساخت سرویس بهداشتی و توقفگاهی برای مسافران که مدتهاست نیاز به آن مطرح شده و در درجه اهمیت قرار دارد معطل مانده و متولیان این کار در سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی هیچ آماری نمیدهند که قرار بود مسیرها به چنین توقفگاههایی مجهز شوند چه سرانجامی پیدا کرده است.
مسافران داخلی ما هنوز وقتی به یک مسافرت بین شهری میروند در عذاب این معضل قرار دارند که در کجا برای سرویس بهداشتی تمیز و مجهز توقف کنند که مایه دردسر برای خانواده خود نشوند و وای به وقتی که توریستی که از یک کشور دیگر مهمان جادههای ما میشود.
ساخت توقفگاههای بین شهری نیز هم هزینه کمتری نسبت به ساخت هتل دارد و هم بخش خصوصی رغبت بیشتری برای سرمایهگذاری در آن دارد. این برنامه حتی میتواند دغدغه صرف غذای سالم در بین راه را برای مسافر مرتفع کند زیرا کدام یک از ما هستیم که بین راه جرات کنیم در یک کافه و رستوران غذا بخوریم؟
حال با این نیازها وقتی بشنوید که مدیران حوزه گردشگری سنگ ساخت هزار هتل را بر سینه میکوبند ولی حاضر به راهاندازی و ساماندهی توقفگاههای بین راهی و همینطور ساماندهی تابلوهای راهنمای گردشگران و مسائلی از این دست نیستند آن وقت حس نمیکنید که سنگ بزرگ نشانه نزدن است؟